ساحل دریا پر از گودال است
جنگل پر از درختانی که دلباختهی پرندگانند
برف بر قلهها آب میشود
شکوفههای سیب آنچنان میدرخشند
که خورشید شرمنده میشود
شب
روز زمستانی است
در روزگاری گزنده
من در کنار تو
ای زلال زیبارو
شاهد این شکفتنم
شب برای ما وجود ندارد
هیچ زوالی بر ما چیره نیست
تو سرما را دوست نداری
حق بابهار ِ ماست!