شعر باران / افسانه شعبان نژاد

می زند آهسته باران
تق و تق بر روی شیشه
می نشیند روی خانه
باز هم مثل همیشه

من کنار شیشه هستم
می زند باران صدایم
می نشیند توی ایوان
شعر می خواند برایم

شعرهایش خوب و زیبا
مثل لالایی مادر
می نویسم شعر او را
با مدادم توی دفتر