ریپین / آهارون شبتای

مترجم: پرویز شفا

این موجودات
ـ کُلاه‌خود به‌سر و جامۀ نظامی بر تن ـ
آیا واقعاً ممکن است یهودی باشند؟
یهودی که چنین لباسی نمی‌پوشد،
با سِلاح‌هایی آویخته بر خود، همچون جواهرآلات…
او که به لولۀ تفنگِ نشانه‌رفته به هدف اعتقادی ندارد
چرا که ممکن است انگشتِ کودکی را درد بیاوَرَد؛
کودکی که از درِ خانه‌ای بیرون می‌آید و دوباره به آن خانه برمی‌گردد.
یهودی که به انفجار باور ندارد؛
انفجاری که آن خانه را ویران می‌کند.
روحِ زُمُخت و مُشتِ آهنین…
طبیعی است که از این‌ها مُنزجر باشد.
افسرِ فرمانده را نگاه می‌کند
یا سربازی را که انگشت بر ماشۀ تفنگ دارد و آن را نشانه رفته
و فریاد می‌کشد،
فریادی برایِ طلبِ عُطوفت…
و این‌چنین است که سرزمینی را از صاحبانش نخواهد دزدید
و نخواهد گذاشت آنان در اُردوگاه‌هایِ پناهندگی، گُرسنگی بکشند.
صدایی ناهنجار (که خواهانِ بیرون راندنِ مردمان است)
از حنجره‌ای زشت و ستمگر…
این است نشانه‌ای قطعی از ورودِ یهودی به سرزمینی دیگر…
همچون اُمبرتو ساتا [شاعرِ ایتالیایی]
در شهرِ زادگاهش، خود را پنهان می‌کند.
به‌سببِ شنیدنِ چنین صداهایی است، پدر!
که اکنون، در این‌جا،
به ریپین بازمی‌گردم
به پسرکی که تو باشی!

ریپین: نامِ شهری در لهستان که پدرِ شاعر، هنگامِ یهودی‌کُشیِ نازی‌ها، از آن‌جا گُریخته بود.

One Reply to “ریپین / آهارون شبتای”

پاسخ دادن به زنانه لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *