آمده از جایی دور، اما زاده زمین ام / سیدعلی صالحی

آمده از جایی دور،
اما زاده زمین ام.
امانت دار آب و گیاه،
آورنده آرامش و
اعتبار امیدم.
من به نام اهل زمین است
که زنده ام.
زمین
با سنگ ها و سایه هایش،
من
با واژه ها و ترانه هایم،
هر دو
زیستن در باران را
از نخستین لذت بوسه آموخته ایم.
زمین
در تعلق خاطر من و
من در تعلق خاطر تو
کامل ام.
ما
همه
اگرچه زاده سرزمین تخیل و ترانه ایم،
اما سرانجام
به آغوش و بوسه های مگوی باز خواهیم گشت.

سایه نشین تکلم عشق / سیدعلی صالحی

من
سایه‌نشین تکلم عشقم
گیسوی بریده
بر این بیم بی‌خسوف
تا کی ؟
در لهجه‌ی ملال
من آن سرخوشِ بی‌پرسشم
که بغض جهان
در گلوی بریده‌اش
گره می‌خورد

در این نشیب شبانه
تنها تنفس یکی فانوس آسمان است
که مسیح مرا
از مویه بر آدمی باز خواهد داشت
مسیح سایه‌نشین تکلم عشق