ماه من باش و ماه را بگذار
گل من شو، گیاه را بگذار
ماه من شو، ولی همیشه بتاب
قصه ابر و ماه را، بگذار
با من از داستان عشق بگو
قصه شیخ و شاه را بگذار
این که تمکین سرخ با لب تست
ناز چشم سیاه را بگذار
طربش را بگیر و قسمت کن
اضطراب گناه را بگذار
لطف یک در میان نبودش به
فترت گاهگاه را، بگذار
بهترین نیستم ولی خوبم
دلبرم! دلبخواه را بگذار
خود زمین لرزه ای است عشق، از وی
طمع تکیه گاه را، بگذار
چون کشد باد، تیغ تیزش را
سر بگیر و کلاه را بگذار